در آستانه سال نو

سال عجیبی بود این سال ۸۸… مشکلات فردی و غیر فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی امان نداد که از سال ۸۸ یک کم (فقط یک کم) لذت ببریم… از همه بدتر حال و هوای ایران دل و دماغ برای هیچ کس نگذاشت… حالا من بیشتر به دور و بری های خودم نگاه می کنم و می گم هیچ کس … کی می دونه شاید خیلی ها براشون فرقی نکنه…
به هر حال… چهارشنبه سوری که بدون هیچ برنامه ای برای من و -کوزت- اومد و رفت… حتی از خونه بیرون نرفتیم… البته نیت کردیم بریم ولی بعد تصمیمون عوض شد…
منم از ۳-۴ ماه پیش به اطلاع عموم رسوندم که من امسال عید نخواهم گرفت.. هر سال با ۱-۲ تا از دوستان برای شام سال نو دور هم جمع می شدیم (البته خونه این بنده) امسال اما حس و حالش نبود… ولی از شما چه پنهون من سفره هفت سین و ماهی و سبزه و سنبل رو خیلی دوست دارم… اگرچه می دونم ماهی قرمزه به احتمال ۹۰ درصد می میره ولی خوب بازم دوست دارم… برای همین ۱-۲ ساعت پیش تصمیم گرفتم که برای خودم و -کوزت- یک هفت سین فسقلی بچینم .. به همین راحتی! هیچ دلیلی هم برای نقض کردن تصمیم خودم ندارم… الان که تقریباً سه روز به سال نو مونده من آینه، حافظ ، شمع و سکه و سماق رو گذاشتم کنار هم و فردا می رم بقیه سین ها رو تهیه می کنم و فسقلی هفت سینم رو تکمیل می کنم به شرط این که فردا تصمیمم عوض نشه…
عجالتاً سال نو همگی سبز…

این نوشته در Uncategorized ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.