قتل یا اعدام؟

حالمون خرابه از این همه قتل‌ و کشتار ناجوانمردانه‌ی جوونای این مملکت. حالمون خرابه از این همه هشتگ‌ها و شعارهای بی‌نتیجه. حالمون خرابه برای ایرانی که در پشت پرده به دست طالبان سپرده شده تا دخترانمون رو از جامعه حذف کنند. از مملکتی که پرچم طالبان رو در میدون بزرگ شهر به‌ نمایش میذاره و بعد می‌گه ما نبودیم و ندیدیم! حالمون خرابه برای نسلی که داره آهسته آهسته از بین می‌ره و کسی کاری نمی‌تونه بکنه! حالمون خرابه از این همه بحث و دعوای اونور آبی‌ها برای انتقام‌های شخصی و سودهای شخصی خودشون! از اینکه کسی به فکر مردم و جوونا و دخترای این مملکت نیست! سیاهی و سایه غم بر سر این مردم تا کی؟ قتل جوونا تا کی؟ موذن، اذان نگو!
عجالتاً تا بعد حرفی نیست …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای قتل یا اعدام؟ بسته هستند

سیاست …

تو این سالها، هر باری که آمریکا تهدید به جنگ علیه ایران می‌کرد و دوطرف همه‌اش برای هم شاخ و شونه می‌کشیدن، اگرچه که از فکرش می‌ترسیدم همیشه می‌گفتم این اسرائیل هست که یه روزی به ایران حمله می‌کنه و ممکنه که آغاز یه جنگ بزرگ (حتی جهانی) بشه. حالا با حمله‌ی پهپادی به ایران و اخبار روزنامه‌های اسرائیلی حرف (و البته ترس) من همون بود/شد که گفتم. اسرائیل با حمله به ایران می‌تونه یک جنگ راه بندازه. تو این روزا که اعدام‌ها و دستگیری‌ها هر روز بیشتر می‌شه، زلزله و بی‌آبی و بی‌گازی و سرما و گرونی و فقرو تورم بیداد می‌کنه، اسرائیل و آمریکا از فرصت استفاده می‌کنن و آتش‌بیار معرکه می‌شن! ایرونیا هم که کلاً همبستگی ندارن، ولی اسرائیل که دولت آمریکا رو سرانگشت می‌چرخونه، خوب می‌دونه از فرصت چطوری استفاده کنه! لعنت به هرچی آتش‌بیار معرکه است، چه اینوری، چه اونوری!
عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای سیاست … بسته هستند

حماقت حدی نداره …

خیلی سال پیشا با یه دوست غیر ایرانی رفته بودیم بیرون. موقع شام گفتم که من مشروبات الکلی نمی‌خورم. نپرسید چرا ولی پرسید که اگه اون بخوره من ناراحت می‌شم که گفتم نه! همون وقتا دوستان ایرانی به من گفتن که مشروب نخوردن من دلیلی خیلی مذهبی بودن منه! از من که نه و از اونا که بلی! بعد که کمی بیشتر منو شناختن گفتن آها، پس چون تازه از ایران اومدی و اثرات جمهوری اسلامیِ و یک سال بعد شرط می‌بندیم که مشروب خور می‌شی! که البته نشدم! یک مدتی که گذشت، همون دوستان گفتن که دکترشون گفته اگه هر شب یک لیوان شراب بخورن هیچوقت مشکل قلبی پیدا نمی‌کنن و براشون خوبه! دکتر من ولی هیچوقت بهم نگفت و همیشه وقتی پرسید اگه سیگار می‌کشم یا مشروب می‌خورم گفتم نه و جوابش همیشه این بود که «خیلی عالی»! خلاصه من دیگه سوالای این دوستان و حرفا و منطقشون برام طنز شده بود.
حالا این روزا، ایرونی‌های پهلوی دوست، از حربه‌ی «تو طرفدار جمهوری اسلامی» هستی استفاده می‌کنن. وقتی می‌گی سلطنت راهش نیست و رضای پهلوی بدرد نمی‌خوره جوابشون ایناست: «می‌ترسی و ترسویی»، «پس کی خوبه؟ ملاها؟»، و این آخریش که «خیلی بدم می‌آد اینا که بیرون از ایران هستن و دستشون از آتیش دوره برای ایران تصمیم می‌گیرن»!
نمی‌دونم چرا فکر می‌کنن پهلوی‌ها وسط سقز و ایذه و زاهدان نشستن!
خلاصه که این مدت کلی و نصفی بد و بیراه و نامهربانی از دوستان نصیب ما شده که البته مهم نیست، اما اونا خیلی حرص می‌خورن!
اینا رو فقط نوشتم که برای خودم بمونه که یادم باشه ما کی هستیم!
عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای حماقت حدی نداره … بسته هستند

ایران …

شش هفته شده که خبرهای ایران همه‌ی وقت و همه‌ی انرژی و هوش و حواس رو از من گرفته! بدیش اینه که اینور دنیا، هیچ کاری از آدم بر نمی‌آد و حتی با ایرانی‌های دیگه نمی‌شه حرف زد. همه عصبانی‌ان. همه غمگینن! یه سری هم که هنوز توی چهل و چند سال پیش موندن و مخشون منجمد شده مونده! غیر ایرانی‌ها هم که اکثراً براشون مهم نیست! ما موندیم و یک دنیا غم و دوری و دل‌نگرانی و دلهره و پریشانی! و ایران مونده و جوونهای پرپرشده!

#مهسا_امینی

عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای ایران … بسته هستند

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

چه پاییز غمگینی …

از وطن خبرهای خوبی نمی‌رسد. گلهای نورس لحظه به لحظه پرپر می‌شوند و کاری از کسی بر نمی‌آید! بغض، اشک، آه … تنها کاری‌ست که از دست ما برمی‌آید!
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#نزن_بی_وجدان
mahsaamini#

عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای چه پاییز غمگینی … بسته هستند

شرمتان باد …

شرم تان باد ای خداوندان قدرت، بس کنید!
بس کنید از این همه ظلم و قساوت بس کنید!
ای نگهبانان آزادی!
نگهداران صلح!
ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون،
سرب داغ است این که می بارید بر دلهای مردم،
سرب داغ!
موج خون است این، که می رانید بر آن کشتی خودکامگی را موج خون!
گر نه کورید و نه کر،
گر مسلسل های تان یک لحظه ساکت می شوند،
بشنوید و بنگرید:
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است،
کاندرین شب های وحشت، سوگواری می کنند!
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند.
بنگرید این کشتزاران را که مزدوران تان
روز وشب با خون مردم ،آبیاری می کنند.
بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر،
بیدادتان را، بردباری می کنند!
دست ها از دست تان ای سنگ چشمان! بر خداست!
گرچه می دانم
آنچه بیداری ندارد،
خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست!
با تمام اشکهایم ،باز،- نومیدانه- خواهش می کنم:
بس کنید!
بس کنید!
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید!
بس کنید.
-فریدون مشیری
#مهسا_امینی

عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای شرمتان باد … بسته هستند

بدرود خالق سمفونی مردگان …

یادم نیست عباس معروفی رو از ماهنامه گردون شناختم یا از کتاب سمفونی مردگان. ماهنامه گردون رو همیشه می‌خریدم و می‌رسیدم خونه اول باید مجله رو می‌خوند. بعدها که تعطیل شد، نوشته‌های عباس معروفی رو توی اینترنت و فیسبوک و اینا دنبال کردم. کتاب‌ تماماَ مخصوص رو به رایگان توی صفحه‌ی فیسبوکش به اشتراک گذاشت که همه از بتونن بخرن. چند سال پیشا که رفتم برلین اولین کاری که کردم رفتم کتاب‌فروشی خانه هدایت و خیلی دوست داشتم که از نزدیک ببینمشون. متاسفانه اون موقع آقای معروفی سفر بودن و شانس با ما یار نبود! همه اونایی که دوست داشتیم و با کاراشون روزامون رو سپری میکردیم یکی یکی دارن میرن! حیف شد که خالق سمفونی مردگان از میان ما رفت و ایکاش که نویسنده در غربت نمیرد!
عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای بدرود خالق سمفونی مردگان … بسته هستند

آه از آن رفتگان‌ِ بی‌برگشت …

سایه هم پرواز کرد و رفت!

عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای آه از آن رفتگان‌ِ بی‌برگشت … بسته هستند

آبادان

نوشته بود «در سالروز آزادی خرمشهر، آبادان فروریخت تا یادمان باشد ناکارآمدی حتی از موشک دشمن خطرناک‌تر است!
عجالتاً تا بعد …

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاه‌ها برای آبادان بسته هستند